احسان سالمی
چند مورد از دخترهای سینمای ایران را به خاطر دارید که نقش آنها مثبت بوده باشد؟ اصلا چند دختر موفق در میان فیلمهای سینمایی و سریالهای شبکه نمایش خانگی به خاطر دارید؟ واقعیت آن است که تقریبا عموم فیلمهایی که در آن دختران نقش محوری و مهم را دارند، آثاری با محوریت ظلم به زنان و دختران، فرار دختران از خانه، تفاوت نسلی و عدم درک خانوادهها از دخترانشان و... است. کافی است مروری بر ساختههای چند سال اخیر سینمای ایران و شبکه نمایش خانگی داشته باشید تا دقیقا متوجه شوید که چگونه نبود دختران موفق در این آثار به قدری پررنگ شده که به وضوح به چشم هر مخاطب آگاهی میآید. البته که تلویزیون سعی کرده طی این سالها مسیر متفاوتی را در این زمینه طی کند.
رابطه سینما با دختران از همان ابتدا شکرآب بود!
شاید برایتان جالب باشد که اولین فیلم دوبله پخششده در سینمای ایران، «دختر فراری» به کارگردانی تورکر ایناناوغلو و نویسندگی اسماعیل کوشان بود. البته که قصه فیلم ارتباط چندانی به فرار دختران از خانهها ندارد اما مسیری که کوشان به عنوان یکی از پایهگذاران سینما در ایران با نامگذاری این فیلم بنا کرد، متاسفانه سالها بعد و در سینمای پس از انقلاب به شکل عملی توسط فیلمسازان سینمای ایران پیگیری شد تا «دختر فراری»ها تبدیل به بخشی جداییناپذیر از سینمای ایران شوند.
اولینبار در سینمای بعد از انقلاب کامپوزیا پرتویی بود که با ساخت «افسانه دو خواهر» در سال 1373 ماجرای فرار 2 خواهر را از یک عروسی اجباری به تصویر کشید. هر چند که فضای این فیلم خیالی و بیشتر در همان حال و هوای آثار کودک و نوجوان بود ولی او اولین نفری بود که در سینمای پس از انقلاب دست روی سوژهای ملتهب همچون فرار دختران گذاشت. البته که چند سال بعد رسول صدرعاملی با «دختری با کفشهای کتانی» و با الهام از ماجرای معروف «جنایت خیابان گاندی» برای اولینبار به شکل صریح و مستقیم سراغ مسأله فرار دختران از خانه رفت.
دایرهزنگی تکرار یک سوژه ملتهب
با نگاهی به ادامه این روند در سالهای بعد بویژه در 2 دهه 70 و 80 که سوژههای اجتماعی از جمله همین مسأله فرار دختران از خانه و ظلم به زنان تبدیل به سوژه محبوب فیلمسازان شده بود، میتوان به موارد زیادی در این زمینه اشاره کرد. برای نمونه فقط در 2 سال پایانی دهه 70 بیش از ۴ فیلم با موضوع دختران فراری تولید شد که «بچههای بد» ساخته علیرضا داوودنژاد، «زیر پوست شهر» ساخته رخشان بنیاعتماد، «نگین» ساخته اصغر هاشمی و «بانوی کوچک» ساخته مهدی صباغزاده از جمله مهمترین این آثار است.
البته در این میان بودند نمونههایی که سعی کردند تا از منظری درست به مسأله مشکلات و مسائل دختران در جامعه ایرانی بپردازند. آثاری که صرفاً برای بیان تلخیها ساخته نشدند و به بررسی ریشهها و پیامدهای این موضوع نیز ورود کردند. «بوتیک» ساخته درخشان حمید نعمتالله و «مرهم» علیرضا داوودنژاد از جمله این آثار بودند که در دهه 80 تولید شدند. هر چند که در همان دهه 80 و در ادامه در دهه 90 آثاری با همان نگاه مرسوم سینمای ایران به دختران ساخته شد که «دختران» قاسم جعفری، «آینههای روبرو»ی نگار آذربایجانی، «دایرهزنگی» پریسا بختآور، «قاعده تصادف» بهنام بهزادی، «مالاریا»ی پرویز شهبازی، «آخرین بار کی سحر رو دیدی؟» فرزاد موتمن و «دختر» رضا میرکریمی نمونههایی از آنهاست.
خبری از دختران موفق نیست!
مسأله فقط محدود به سینما نیست، چرا که مرور آثار شبکه نمایش خانگی نیز نشان میدهد خبری از دختران موفق در آثار این حوزه نیست یا حداقل میتوان گفت کمتر نمونه موفقی از دختران در این آثار به تصویر کشیده شدند. چرا راه دور برویم؟ از میان همین 3 سریالی که این روزها در شبکه نمایش خانگی در حال پخش است، چند دختر موفق را میتوانید نام ببرید؟ از «دل» گرفته که «رستا» و «رابی» آن، دخترانی بشدت مورد ظلم و ستم هستند تا «همگناه» که «نیکی» آن دختر دروغگوست و «سیما» و «سارا»ی آن نیز تحت ظلم پدر مستبد خود هستند. «خوابزده» نیز روایت دختری هوسباز است که به اعتماد صاحبکار خود خیانت میکند.
این البته مشتی نمونه خروار است، اگر نه نمونههای متأخرتر این سریالها نیز پر بودند از دخترهایی که به دلایل مختلف یا تحت ظلم مردان قرار داشتند یا به واسطه شرایط اجتماعی، اقتصادی و خانوادگی خود، درگیر معضلاتی همچون اعتیاد، فرار از خانه و... شدند. «نهنگ آبی»، «رقص روی شیشه»، «کرگدن»، «ممنوعه» و «مانکن» بخشی از آثاری بودند که حداقل یک مورد از مواردی که به آن اشاره کردیم، در آنها دیده میشود.
دخترانی در آرزوی خروج از موقعیت انفعال! مسأله اصلی آنجاست که سینمای ایران در این سالها هر وقت سراغ دختران رفته یا از منظر ظلم به آنها به موضوع ورود کرده است یا دختران را در حاشیه قصه قرار داده است و خبری از روایت موفقیتهای دختران نیست. البته نباید منکر نمونههای موفق همچون «بوتیک»، «مرهم» و نمونههای متأخرتری همچون «دربند» پرویز شهبازی شد اما واقعیت آن است که این نمونههای انگشتشمار نیز در شرایطی طی 4 دهه اخیر تولید شدند که شمار آنها در برابر آثاری که دختران را در موقعیت انفعال قرار دادند، به هیچ وجه قابل مقایسه نیست. خلق موقعیتهای پیچیده که در آن دختران و حتی به طور کلی زنان، در موقعیتی آچمز و غیرقابل فرار از ظلم مردان قرار دارند، یکی از ایدهآلهای سینمای ایران در سالهای اخیر بوده است. «چند مترمکعب عشق»، «درساژ» و «فراری» تنها نمونهای از این موقعیتهای آچمز هستند که دختران در آنها در شرایط انفعال قرار دارند؛ قصههایی که نمونههای مشابه آن را میشد در دهه 80 و در آثاری چون «من ترانه ۱۵ سال دارم»، «بیتابی بیتا»، «من مادر هستم»، «خانه پدری»، «زندگی با چشمان بسته»، «اسب سفید پادشاه»، «دیشب باباتو دیدم آیدا» و «آفساید» دید.